اولــــ از کسـاییـــ که تولـد وبـــمو تبریکـ گفتن:
تشکـــــر میـ کنمـــــ!
امـــــروز تولـــــد دوســـــــت خیلــیـــ خوبـــمــــ
پرنــــانیــــــ
هســـت. فعلـــــا از تو وبلاگ تولـــدت مبارکــــــ!
ایــــ وای این داســـتانو کجا گذاشـــتمـ؟
گمـــش کردم....
آهـا یادم اومد...
برو ببیــــن تو ادامـه نیســت؟
مردی از این که زنش به گربه خانه بیشتر از او توجه می کرد ناراحت بود، یک روز گربه را برد و چند تا خیابان آن طرف تر ول کرد.
ولی تا به خانه رسید، دید گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود. بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و رودخانه پارک و غیره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دور افتاده ول کرد. آن شب مرد به خانه برنگشت... آخر شب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه کره خر خونه هست؟
زنش گفت: آره.
مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!
khaheshhh
tavalooo00o0odesh mobarak
+ Upam!!
(=
خیلی با حاله گوگو
گـــو گـــو :
تو همونــــیـــــ که فکـــر میکنــــمــــ هســــــتیــــــ ؟
از طرف مرکوری به دوستت تبریک بگو
سلام گوگو ببخشید من نمیتونستم جواب بدم آخه ما اینترنت نداشتیم دلم برات تنگ شده راستی شاید وبلاگم رو بستم میخوام یک وبلاگ تازه بزنم.تا داستان جدیدم رو توش بنویسم. نظرت چیه؟ بگو راهنمایی کن.
گوگو خیلی خوشحال شدم که به وبم اومــدی... اگر دوست داشتی وبلاگ جدید بزنی حتما آدرسش رو بهم بده!